روایت های یک معلم

۱۲
آبان

بسم الله الرحمن الرحیم

  • اعظم امیرپور
۰۱
دی

سلام


ساعت 8:50دقیقه 10دقیقه مانده به رنگ تفریح یکی از دانش آموزانم در حال  جمع بندی و نتیجه گیری درس ارائه شده  بود که یکی از دانش آموزان که از صبح نیامده بود در کلاس را باز کرد و وارد کلاس شد و بدون اینکه چیزی بگوید رفت نشست به او گفتم سلام خانم ، خوبی ؟ دیر اومدی ؟ گفت خانم خواب موندم گفتم برگه تاخیر و اجاره ورود به کلاس را لطف میکنی به من بدهی .گفت : خانم دفتر نرفتم اومدم کلاس گفتم پس لطفا سریع برو دفتر و با برگه تاخیر بیا کلاس اصرار کرد که نه خانم نمی روم کسی نمیداند اگر شما نگویید .خانم نادیده بگیر، خانم من با بقیه فرق میکنم مگه نه ؟ با خنده گفتم البته که فرق میکنی همه ساعت هفت اومدن شما ساعت 9 قانون به من اجازه نمی دهد بدون برگه حضور و اطلاع دفتر به شما اجازه ورود بدهم با ناراحتی از کلاس خارج شد و در را محکم بست . این دانش آموز همیشه دوست دارد به او توجه ویژه شود نسبت به همه معلمان اینطور است مدام در حال خود شیرینی و جلب توجه است اگر دانش آموزی را تشویق کردی انتظار تشویق دارد اگر به دیگری تحت شرایط خاص محبت کردی اعتراض دارد و میگوید چرا به من محبت نکردی و همیشه می گوید من با بقیه فرق میکنم باید با من رفتار متفاوت داشته باشید و مدام در طول کلاس دنبال جلب توجه است و دانش آموزان دیگر به این مسئله حساس شدن من از اول سال سعی کردم اینگونه نباشد تشویقش در مقابل عملی که انجام داده باشد مانند دیگران با او رفتار کردم در جمع دانش آموزان اگر نیاز به توضیح و توجیه بود نیز با محبت خارج از ساعت کلاس بود .رفتارش از اول سال خیلی بهتر شده . وقتی گفت خانم من با بفیه فرق میکنم یکی  دو تا از دانش آموزان گفتند چه فرقی میکنه اگه ما باشیم برای 5 دقیقه تاخیر هم باید برگه بیاوریم  خلاصه بعد ازچند دقیقه با برگه تاخیر وارد کلاس شدبه او  چیزی نگفتم رو به دانش آموزان کردم و گفتم مطالب روی تخته را پاک نکنید تا دوستتان یاد داشت کند یکی هم درس را برایش توضیح دهد . زنگ تفرح شد دیدم باگریه از کنار من گذشت و وارد دفتر مشاور شد گفتم حتما مشکلی داشته وقتی می خواستم وارد کلاس شوم مشاور صدایم کرد گفت با شما کار دارم رفتم دانش آموز رفته بود در کلاس ایستاده بود و گریه میکرد گفتم چی شده دانش آموز مشکلی داره که انقدر نگران است مشاور لبخند زد و گفت از شما گله کرده گفته از شما انتظار نداشته او را به دفتر بفرستی گفته کلاس نمی روم .گفتم باشه رفتم در کلاس ایستاده بود به او گفتم دخترم قانون برای همه یکسان است از من انتظار غیر از این نداشته باش سعی کن تکرار نشود شما دختر منظمی هستی دارم میرم درس جدید بدم دوست داشتی بیا کلاس که از درس عقب نمانی او نیز بعد از من وارد کلاس شد.

همه دانش آموزانم برایم برابرند و همه را یک اندازه دوست دارم و این را سعی کردم در رفتار به آنها نشان بدهم .

  • اعظم امیرپور
۲۳
آذر

سلام

روز یکشنبه 21 آذر روز خیاط نام گذاری شد تصمیم گرفتم به همین مناسبت همان روز جشنی را برای دانش آموزانم تدارک ببینم تا به خودشان و مهارتشان افتخار کنند و باعث دلگرمی و تشویق آنها به هنر خیاطی شود با مدیر هنرستان برنامه را هماهنگ کردیم و به دانش آموزان چیزی نگفتیم به دانش آموزان گفتم امروز قرار است جشن بگیریم خیلی خوشحال شدند به خصوص وقتی مناسبت جشن را گفتم به آنها گفتم پذیرایی این جشن با ما بقیه مراسم با شما یکی از دانش آموزان روی تخته پیام زیبای تبریک را نوشت و همه در برگزاری جشن کمک و همکاری کردند مدیر و مشاور مدرسه و معاونین نیز در جشن شرکت کردند . مدیر با آنها صحبت کرد و برایشان آرزوی موفقیت کرد من نیز در خصوص اهمیت رشته خیاطی و تلاش آنها برای رسیدن به هدفشان و خیاط مهار شدن صحبت کردم و بقیه مراسم جشن را به آنها سپردیم خیلی خوشحال شدند خیلی تشکر کردند و گفتند : خیلی خوش گذشت ممنون از اینکه جشن گرفتید ما از اینکه رشته خیاطی را انتخاب کردیم به خودمان افتخار می کنیم وبرای رسیدن به موفقیت  نهایت سعی و تلاش خود را میکنیم . من از شادی دانش آموزانم احساس رضایت دارم و از همکاری مدیر هنرستان تشکر می کنم .

  • اعظم امیرپور
۲۳
آذر

سلام

هفته گذشته دوشنبه جلسه اولیا و مربیان برگزار شد موضوع جلسه رفتار دانش آموزان و وضعیت درسی (گزارش نمرات مهر و آبان ) طرح مشکلات یادگیری و راهکار هایی با مشورت والدین بود با سلام و تشکر از حضور والدین ابتدا شیوه تدریس و راهکارهایی برای موفقیت دانش آموزان در خیاطی بیان شد مثلا گفته شد دانش آموزان باید کارهایی که در گارگاه آموزش میبینند در چند سایز در منزل تکرار شود تا به اشکال خود پی ببرد و برای رفع اشکال مراجعه و تلاش کنند باید دوخت را به طور مستقل در خانه تمرین کنند و نیاز به حمایت شما دارند با رفتار و تشویق آنها در کار آنها را مشتاق به کار کنید و اعتماد به نفس آنها را بالا ببرید، در کتابخانه کارگاه کتابهای کمک آموزشی و ژورنال شناسی استانداردی هست که دانش آموزان می توانند برای مطالعه و تمرین به منزل ببرند و تمرین کنند هزینه ای هم ندارد  بارها به دانش آموزان گفتم ولی فقط چند نفر استقبال کردند به دانش آموزان گفتم می توانند مدل های جدید مرتبط به هر درس را در منزل تشیص دهند و من در مدرسه رفع اشکال میکنم و بسیار خوشحال میشوم که یکی از مادران (مادر همان دانش آموزی که جلسه قبل روی میز نشسته بود )گفت به نظر من درست نیست وظیفه خودتان در مدرسه را به گردن دانش آموزان بیندازید گفتم نه من می خواهم درسی که داده شده تکرار و تمرین شود گفت به نظر من فکر خوبی نیست بلد نیستند گفتم باید تمرین کنند که یاد بگیرند قانع نشد گفتم اجباری نیست یه پیشنهاد ه ولی تکلیف مرتبط را میخواهم.

در مورد رفتار صحبت کردم : نظم را رعایت کنند ، به یکدیگر توهین و بی احترامی نکنند ، قوانین مدرسه را رعایت کنند و مودبانه رفتار کنند من از دختر ها این انتظارات را دارم در این خصوص با آنها صحبت میکنم لطفا شما هم گوش زد کنید همان مادر گفت : حرفهای تکراری ،خانم من اصلا دخترم هیچی از خیاطی یاد نگرفته امیدوارم وقتی رفت دانشگاه یه چیزی یاد بگیره گفتم اتفاقا خیلی چیزها یاد گرفتن بهتره تشریف بیاورید در گارگاه ادامه جلسه را چهره به چهره با دانش آموزان ادامه دهیم وقتی وارد کلاس شدیم و مادران کنا ردانش آموزان دور میز نشستند همان دانش ٱموز پایش را در حضور همه روی میز گذاشت و شروع به بستن بند کفشش کرد هر چه به او اشاره دادم توجه نکرد ماردان دیگر هم متوجه شدندیکی از دوستانش گفت پایت را از روی میز بردار زشت است مادرش بلند خندید و گفت چه اشکالی دارددخترهای ما هنوز بچه هستند خانم شما انتظار زیادی از آنها دارید دوست ندارم از حالا آنها را مجبور کنیدبزرگانه رفتار کنند و بزرگ باشند باید بچگی کنند وقتی ازدواج کردند خیلی از رفتارها را یاد میگیرند یکی از مادران گفت: بچه نیستند 15 سال دارند ، 18 سال نه 20 سال از ما یاد نگرفتن چطور می خواهند بعد یاد بگیرن آنها باید این رفتار ها را بدانند  گفت من این طور فکر نمی کنم .یکی از مادران گفت : دختر من حتی بلد نبود نخ را گره بدهد ولی الان خیلی چیزها یاد گرفته دیروز وقتی پالتویی را که خودش دوخته پوشید من و پدرش به او افتخار کردیم  دانش آموزان  نیز تایید کردند که خیلی چیزها یاد گرفتیم و کارهایشان را به مادران همدیگر نشان دادند .در ادامه جلسه به سوالات مادران پاسخ داده شد و دانش آموزانی که از لحاظ رفتاری و درسی خوب بودند را تشویق کردم و از حضور والدین تشکر کردم توی این جلسه متوجه شدم اشکال از دانش آموزم نیست اشکال از الگوی رفتاری او است رفتار مادرش از خودش بدتر بود مادرش از او نخواسته و انتظار نداشته که یاد یگیرد و یا چگونه رفتار کند (خودش یاد میگیرد ، در آینده یاد می گیرد ، برای یاد گیری وقت هست ) .


در کلاس از دو تا از دوستان صمیصی او خواستم رفتار هایش را گوش زد کنند غیر مستقیم و گاهی مستقیم اورا متوجه رفتار اشتباهش کنند او نمی داند باید یاد بگیرد .

  • اعظم امیرپور
۱۶
آذر

سلام

امروز  بهترین همکارو همکلاسیمان از بین ما رفت آقای حسینی که همیشه باعث شادی و نشاط کلاس بود  امروز با رفتنش همه ما را در غم اندوه فرو برد یادش گرامی و روحش شاد.

  • اعظم امیرپور
۱۵
آذر

سلام

جلسه قبل وقتی وارد کلاس شدم یکی از دانش آموزانم که خیلی شلوغ و بی نظم و حاضر جواب هست نشسته بود روی میز و با خیال راحت پاهایش را تکان می داد  گفتم شاید متوجه ورود من نشده کمی بین در کلاس ایستادم تا همه صلوات فرستادن بعد وارد کلاس شدم  ولی انگار نه انگار ،پدرش همکار باز نشسته است و سالها مدیر و معاون نمونه بوده ولی دخترش هر طوری دوست دارد رفتار میکند خیلی ناراحت شدم با خود گفتم بی احترامی تا این حد ،کیفم را روی میز گذاشتم و فورا به سمت او رفتم دستم را روی شانه اش گذاشتم و آرام نزدیک گوشش شدم طوری که دیگران متوجه نشوند و یه او گفتم لطفا امروز وقتی به خانه رفتی به پدرت بگو معلمم یک سوال داشته گفته از شما بپرسم اگر شما به جای من بودی و وارد کلاس میشدی دانش آموزت روی میز نشسته بود چکار می کردی  ،بپرس حتما ،دوست دارم از تجربه اش استفاده کنم .خیلی آرام از روی میز پایین آمد و نشست روی صندلی و حرفی نزد . زنگ تفریح که به صدا در آمد و دانش آموزان از کلاس خارج شدند گفت اجازه خانم با شما کار داشتم گفتم بفرمایید با صدای آهسته گفت خانم نیاز نیست از بابام بپرسم ببخشید کارم درست نبود .
 

  • اعظم امیرپور
۰۸
آذر

سلام

دیروز وقتی دانش آموزان مشغول نظافت کارگاه بودند متوجه شدم که از موضوعی ناراحت هستند از پچ پچ های آنهاشنیدم یکی از دانش آموزان میگفت از خودش و کلاسش و درسش متنفرم دیگری میگفت خوب درس میدهد ولی نحوه برخوردش درست نیست و یکی دو نفر میگفتند فردا غایب می شویم نیاییم بهتر است تا بیاییم تحقیر شویم ،از چهارشنبه ها متنفرم ،خدا رو شکر که چهار شنبه آینده تعطیله و... ،همه نگران بودند و ناراضی از دانش آموز زرنگ گرفته تا ضعیف ترها کنجکاو شدم برای علت این نگرانی ،به دانش آموزان گفتم خانمها اگه از نظر شما اشکال نداره میخواستم دلیل نگرانی شما را بدانم دانش آموزان گفتند خانم فردا درس ..با خانم ..داریم بقیه هم آه کشیدند گفتم خوب مشکل چیه ؟ این درس که درس شیرینی است و شنیدم که خانم فلانی معلم خوبیه و خوب درس میدهد گفتند : آره خانم خوب درس میده ولی با ما بد رفتاری میکند میگویید اینجا مدرسه استثنایی ها است و کلاس شما از همه استثنایی تر ،شما خنگید نمیدونم چطوری تا اینجا اومدین ، معلومه بهتون نمره دادن جلسه اول که آمد سر کلاس گفت شنیدم کارو دانشی ها تنبل هستند خدا کمکم کنه تا آخر سال از دست شما دیونه نشم ،سوال میپرسیم میگویید عقلتون در حد ابتدایی هاست و یا میگویید در این حد بیشتر نمی فهمید و...

وقتی بچه ها این چیزها رو میگفتند خیلی ناراحت شدم واقعا قلبم از همچین برخوردی و حرف هایی درد گرفته بودزیرااین دانش آموزان نوجوان هستند ،غرور دارند ، شخصیت دارند هر چند هم که مقصر باشند برچسب زدن و توهین به شخصیت آنها درست نیست خوب درست نیست احترام گذاشتن به شخصیت دانش آموز خیلی مهم است بعضی از بچه ها درست است از لحاظ درسی ضعیف هستند ولی دخترهای مودب و با شخصیتی هستند که خیلی استعداد ها دارند. استعداد ،شخصیت دانش آموز فقط در درس خلاصه نمی شود متاسفانه دیدگاه خیلی از همکارها و خانواده ها و دیگران در مورد بچه های کارو دانش درست نیست و خیلی از همکارهای دروس عمومی نیز این گونه فکر میکنند با اینکه بارها در این مورد با آنها صحبت کردم خیلی از این بچه ها در رشته تخصصی خود و زندگی آینده خود انسانهای خیلی موفقی بوده و هستند .

به دانش آموزانم گفتم من باور دارم که شما اینگونه نیستید شما دخترای خیلی خوبی هستید و باید ثابت کنید که میتوانید شما تلاش خودتان را بکنید و به معلمتان احترام بگذارید شما حساس شدید منظور معلمتان این برداشتهای شما نیست من هم با ایشان صحبت میکنم شما هم خوب بودنتان را ثابت کنید .

دلیل ناراحتی همکار را از مشاور پیگیر شدم گفتند ایشان سالهای قبل مدارس نمونه دولتی دروس نظری کلاس داشتند ولی امسال طبق تقسیم بندی 6 ساعت کارو دانش کلاس دارد که از این بابت ناراحت هستند .

من ایشان رو در هنرستان نمیبینم زیرا چهارشنبه ها کلاس ندارم ولی موضوع را با مشاور مدرسه مطرح کردم و خواستم موضوع برچسب زدن و احترام به شخصیت دانش آموزان را به بنحوی غیر مستقیم بین همکاران مطرح کند که همکار گرامی ناراحت نشوند امید وارم که همکار گرامی متوجه شوند .

  • اعظم امیرپور
۰۳
آذر

اولین سال تدریسم دریکی از روستاهای دور افتاده اندیکا  به نام دینراک بود.سال تحصیلی با فراز ونشیب های فروان وکمی وکاستی های فروان آغاز شد .کلاس های درس در آغل گوسفندان که اجاره گرفته شده بود تشکیل شد 35 نفر دراتاقی به عرض 3 وطول 4 متر . کم کم خودم را با شرایط وفق دادم هرچند کار بسیار سختی بود .اما شور وشوق دانش آموزان برای یادگیری وتحمل مشقات وسختی هایی که در این راه می کشیدند باعث شد تامن نیز دربرابر سختی هاایستادگی کنم واین اولین درسی بود که من از بچه ها فرا گرفتم.دربین بچه ها دانش آموزان باهوش واستعداد زیادی وجود داشت .ازجمله محمد ... که در کلاس سوم راهنمایی مشغول به تحصیل بود با هوش ذکاوتی که داشت منتظر کوچک ترین اشتباه دبیر بود تا به او تذکر دهد .ازهمان موقع مطمئن بودم که آینده ی خوبی در پیش خواهد داشت وشاید در ذهنم پزشکی را نیز برای او دور از دسترس نمی دانستم..اما در اواسط سال بود که محمد به مدرسه نیامد. چون پدرش مانع ادامه تحصیلش شده بود .با پی گیری همکاران ومدیر مدرسه پدرش را احضار نمودیم وعلت را جویا شدیم .پدرش گفت من دیگر توان کار کردن راندارم ومی خواهم محمد را برای کمک به خود وچراندن گوسفندان به صحرا بفرستم .با اصرار زیاد وخواهش فراوان ازاوخواستیم تا اجازه دهد محمد در مدرسه حاضر شود.وبالاخره موفق شدیم.روز بعد محمد با شلوار گرمکن وکفشی که جلوی آن پاره شده بود در مدرسه حاضر شد.سال با هزاران خاطره خوب وبد به پایان رسید.ومن به شهر خود منتقل شدم .ولی تنها تصویری که در ذهنم ازمحمد باقی مانده بود .با لباسهای منزل وکفشی پاره بود.سال ها گذشت بیش از 10سال .روزی از طرف اداره شهرستان ماموریت داشتم تا دانش آموزان را جهت شرکت در مسابقات کارگاه وآزماشگاه به شهرستان مسجد سلیمان همراهی کنم ساعت 8 به محل مورد نظر رسیدیم .دانش آموزان دیگر شهرها نیز رسیده بودند .اما چون بچه ها ی اندیکا دیر رسیدند.شروع مسابقات به تاخیر افتاد .ولی چون حاضر نشدند مسابقه شروع شد همکاران همراه از جمله من در گوشه ای نشستیم ومشغول صحبت وخوردن چای بودیم که بچه های اندیکا هم رسیدند.که همکاری  که همراه آنه بود علت تاخیر را خرابی خودرو ذکر کرد.بچه سریعا به سالن مسابقه راهنمایی شدند وهمراه آنها نیز کنارما هدایت شد سلام کرد ونشست کمی که گذشت وهمراه ما شروع به صحبت شد .با کنجکاوی از او پرسیدم شما از اندیکا آمده اید گفت بله .گفتم ببخشید من 10 .12 سال پیش اندیکا تدریس کردم دوست داشتم بیام ببینم چه تغییراتی کرده .گفت کدام روستا .گفتم دینراک .به یکباره بلند شد وبه طرفم آمد وگفت آقای ظهراب زاده  شمایید .گفتم توهم حتما محمدی گفت بله.جالب اینست بدون اینکه همدیگر را معرفی کنیم .سریع همدیگر را شناختیم. محمد مرا در آغوش گرفت ومن محمد محمد را وهمکاران دیگر مات ومبهوت ولبخند زنان نمی دانستند چه شده که ماجرا را برای آنها توضیح دادیم .آن روز تمامی خستگی تدریس چند ساله از تنم بیرون رفت والان 7سال است که با هم در ارتباط هستیم .این یکی از خاطرات شیرینی است که هیچگاه آن را فراموش نخواهم کرد.

  • اعظم امیرپور
۳۰
آبان

سلام

اوایل ورود به کارو دانش و شروع کارم متوجه شدم بعضی از هنر جویان (دانش آموزان ) از لحاظ درسی کند آموزهستند و حجم بالای کتاب ها و مطالب فشرده استانداردهای آموزشی نسبت به ساعات کم تدریس برای این دانش آموزان دشوار است با توجه به این که هدف اصلی کارو دانش پرورش نیروی کار ماهر است وهنر جویان با اتمام دوره هنرستان می توانند وارد بازار کار شوند و نیز می توانند ادامه تحصیل دهند با این حال سختی مطلب و رسم الگوی پیچیده در مدت زمان کم برای بعضی از آن ها که راهی جز انتخاب کارو دانش نداشتند سخت بود و ان ها را از یاد گیری نا امید میکرد با یکی از معلمان با تجربه خود مشورت کردم وتصمیم گرفتم برای این دانش آموزان تدریس ویژه به روش خاص داشته باشم مثلا : الگو را به روش ساده و دوخت را به شیوه های ساده بازاری دوز به آنها آموزش دهم هدف آنها از انتخاب رشته خیاطی خیاط شدن بوده پس میوانند با شیوه هایی ساده تر آموزش ببینند و به هدف خود برسند برای من متد کار و یا کار با حجم بالا مهم نیست این هنر جویان اگر کمتر ولی خوب یاد بگیرند بهتر میتوانند موفق شوند تا اینکه از فشار و سختی کار انصراف دهند و یا بمانند و بی خیال یاد گیری شوند من این روش را برای آن تعداد از هنر آموزان خاص هر ساله انجام میدهم و از موفقیت این هنر جویان خوشحال میشوم و سالهای بعد از فارغ التحصیل شدنشان شاهد موفقیتشان بودم


  • اعظم امیرپور
۱۸
آبان

سلام

یک مدرسه زمانی میتونه یه مدرسه خوب باشه که یک مدیر خوب از لحاظ اخلاقی وبرنامه ریزی داشته باشه یک مدیر میتونه فضای مدرسه رو به یه محیط امن ،با نشاط ، صمیمی ،منظم و...برای معلمان و دانش آموزان تبدیل کنه مدیر مدرسه ما واقعا برای من یه الگو ست رفتار ایشان باعث شده صمیمیت در مدرسه بین همکاران و دانش آموزان موج بزند اودر مقابل مشکلات صبورو زود عصبانی نمیشود از تشویقهای کلامی زیاد استفاده میکند انتظاراتش را محترامانه بیان میکند به تفاوتهای فردی توجه دارد در جلسات مشکلات مدرسه را مطرح میکند در خصوص برنامه ریزی ها مشورت میکند و در کل به شخصیت همکارانش احترام میگذارد من در محیط کارم احساس آرامش میکنم هر روز با شوق و نشاط به مدرسه میروم و احساس خستگی نمیکنم و از سرکار خانم خور مهر مدیر محترم هنرستان کمال تشکر را دارم من این را که یک مدیر میتواند معجزه کند در طی سالهای تدریسم دیده ا م و تجربه کرده ام امیدوارم همه مدیران سرزمینم اینگونه متعهد و دلسوزانه خدمت کنند  که شاهد پیشرفت روز افزون میهنمان باشیم .آمین

  • اعظم امیرپور
۱۲
آبان

با سلام وادب

امروز شنبه  شاد وبا انرژی وارد کلاس شدم برای شروع یک روز خوب ،ولی با یک کلاس بهم ریخته وبی نظم مواجه شدم یکی در حال خوردن خوراکی دیگری بلند می خندید عده ای مشغول صحبت بودند و.. کسی اهمیتی به ورود من به کلاس نداد دو بار با صدای بلند گفتم سلام ولی همچنان کلاس بهم ریخته و بی نظم بود کلاس را ترک کردم و رفتم توی دفتر نشستم نماینده کلاس و یکی از بچه ها آمدند و گفتند خانم ببخشیدبیا ید کلاس گفتم  نه  به دو دلیل : یکی من با شوق برای آموزش شما وارد کلاس شدم ولی شوق و آمادگی یادگیری را در شما ندیدم -دوم بی احترامی شما به معلم باعث ناراحتیم شده بروید کلاس و در مورد رفتارتان فکر کنید با اینکه ساعت کلاسم رو برای شروع درس نیاز داشتم ترجبح دادم از این زمان صرفه نظر کنم رعایت نظم و ادب وظیفه دانش آموز است و این نیز درس مهمی است بعد از مدتی همه بچه های کلاس آمدند و عذر خواهی کردند و از مدیر خواستند واسطه شود و قول دادند هرگز تکرار نشود می خواستم به دانش آموزانم یاد آوری کنم ادب و احترام به معلم واجب ورعایت نظم و مقررات لازم و همیشگی است .

  • اعظم امیرپور